دانلود رایگان فیلم




ژانر : کمدی، عاشقانه

کارگردان : Richard J. Lewis

نویسنده : Elizabeth Meriwether (screenplay), Michael Samonek -story,

فروش افتتاحیه : ۲۰ میلیون دلار

ناشر: پارامونت

تاریخ اکران : ۲۱ ژانویه ۲۰۱۱

زمان فیلم : ۱۱۰ دقیقه

زبان : English


خلاصه داستان :

فیلم درباره رابطه دو جوان (ناتالی پورتمن و اشتون کاچر) است که تصمیم می گیرند تنها رابطه ای فیزیکی و بدون داشتن هرگونه تعهد و احساس داشته باشند

فیلم بدون تعهد مضمونی جنجالی دارد که بدون شک برخواسته از مکتبی است که در غریب و جوانانش حکمفرماست. یادش بخیر، در گذشته زمانی که دو نفر ( جنس مخالف ) می خواستند با همدیگر آشنا شوند کلی مراحل ریز و درشت داشت و به قولی هفت خان رستم را باید طی می کردند تا به وصال یکدیگر برسند. حالا در فیلم بدون تعهد به رابطه ای اشاره می شود که در آن تنها لذت فیزیکی ملاک است و عشق و علاقه و این چیزا وجود خارجی ندارد.

این نوع رابطه ها نتیجه اشتباهات نسل گذشته ،به خصوص خانمها ، در آمریکا است. در سالهای گذشته خانمها ( بعضا آقایان ) به واسطه جذابیت های ظاهری ، طرف مقابلشان را که دارای ثروتی در خور توجه بود ، مجبور به ازدواج با خودشان می کردند و بعد از چند ماه از یکدیگر جدا می شدند. قانون آمریکا هم در بحث طلاق حکمی صادر می کند که بنا به آن باید زوجین تمام اموال و دارایی شان را تقسیم کنند. بنابراین مشاهده می کنید که از این راه می توان یک شبه به ثروت هنگفتی رسید یا به قول معروف به ثروت باد آورده دسترسی پیدا کرد. معروف ترین این نوع رابطه را شاید بتوان مربوط به خانم آنا نیکول اسمیت دانست. این خانم که قبل از شهرتش به عنوان رقاص در یک کلوب کار می کرد،  در سال  ۱۹۹۴و در حالی که ۲۷ سال داشت با یک میلیاردر به نام هاوارد مارشال که صاحب کارتل نفتی عظیمی بود و اختلاف سنی اش با وی ۶۷ سال بود! ازدواج کرد. درست یکسال بعد از ازدواج ، این آقای خوش اشتها جان به عزراییل تقدیم کرد و ثروت هنگفتش هم به این خانم پریشان حال رسید و این خانم هم اینقدر از این ثروت استفاده های عجیب و غریبکرد ( عملهای متعدد بر روی تمام نقاط بدنش )  که بلاخره در سال ۲۰۰۷ بر اثر استعمال زیاد مواد مخدر ، مشروبات الکلی ، قرص های روانگردان و هر زهر مار دیگه ای که فکرش را بکنید ، جان به جان آفرین تقدیم کرد و باعث شد تا حالا فیلمی را ببینیم که احتمالا ایده اصلی اش نیز بر پایه این نوع رابطه ها شکل گرفته است.


فیلم درباره دو جوان به نامهای اِما ( ناتالی پورتمن ) و آدام ( آشتون کاتچر ) است. این دو در اواخر دوران نوجوانی شان در اردویی تابستانی ، با یکدیگر آشنا می شوند. این آشنایی در سالهای بعد نیز ادامه پیدا می کند و حالا این دو تبدیل به دوستانی خوبی برای یکدیگر شده اند. آدام حالا به عنوان دستیار نویسنده در یک مجموعه تلویزیونی فعالیت می کند و اِما هم پزشک است. آدام  علاقه ی خاصی به نوشیدن دارد و اغلب اوقات هم در این کار افراط می کند. در یک شب که اِما و آدام در کنار هم هستند ، آدام بار دیگر در نوشیدن افراط می کند و اِما نیز  چنین. زمانی که آنها روز بعد با هوشیاری کامل به خود می آیند ، متوجه می شوند که با یکدیگر رابطه برقرار کرده اند و البته از این امر هم ناراضی نیستند! بنابراین این دو تصمیم می گیرند از این پس وارد رابطه ای شوند که تنها فیزیکی باشد و احساسی در آن وارد نشود. آدام مانند هر پسری از موقعیت بدست آمده به شدت راضی است! اما او در خانواده ای بزرگ شده که پدرش آلوین ( کوین کلین ) یک کمدین سابق مشهور بوده و در دوران جوانی اش کاملا غرق در روابط گوناگون با جنس مخالف بوده و اصولا بویی از اخلاق نبرده بود. آدام  دوست ندارد که مانند پدرش در این رابطه گرفتار شود بنابراین خودش را مجاب می کند تا دل اِما را بدست بیاورد اما در ادامه راه متوجه حقیقت هایی درباره او می شود و…


قبل از دیدن فیلم بدون تعهد مدام به این فکر می کردم که این فیلم تینیجری پورتمن چه ربطی به شاهکارش در قوی سیاه دارد؟! اما باید خدمتتان عرض کنم که این فیلم برخلاف داستان گول زننده اش ، به هیچ عنوان یک فیلم مبتذل نیست. خوشبختانه آقای اوان ریتمن به خوبی فضای کمدی فیلم را درک کرده و اجازه نداده که فیلمش تبدیل به یک کمدی جنسی شود. البته با تمام این صحبتها فیلم عاری از مشکل هم نیست. دیالوگهای فیلم مشکلات زیادی دارد و اصولا تماشاگر نباید زیاد به دیالوگهای عجیب و غریب بازیگران فیلم  در قبال عشق دقت کند چون در اغلب موارد غیرقابل درک هستند و تنها باعث خنده تماشاگر می شود! این فیلم حرف درست و حسابی برای داستانی که مطرح می کند ندارد و تنها دلیل قابل توجه برای دیدن فیلم، دو بازیگر اصلی آن است.آشتون کاتچر و ناتالی پورتمن است.این دو با توجه به اینکه هیچ هدف مشخصی از رابطه متقابلشان وجود ندارد (این دو نه عاشق یکدیگر هستند و نه در کل احساسی هستند ) توانسته اند به خوبی از پس ایفای نقشهایشان برآیند. بار کمدی فیلم همانطور که انتظار می رفت بیشتر بر روی دوش کاتچر است و به خوبی توانسته کار همیشگی اش را انجام دهد و ناتالی پورتمن هم – که بعد از مدتها در یک نقش کمدی او را دیدیم -در نقش اِما قابل قبول است.

اما اگر بخواهیم کاتچر و پورتمن را از فیلم حذف کنیم ، همانطور که گفتم نکته خاصی برای دیدن فیلم باقی نمی ماند. فیلم در روایت کردن داستانش بعضا دچار مشکل می شود. فیلم می توانست بیشتر از این به مقوله رابطه فیزیکی به جای رابطه عشقی” بپردازد اما به جای آن ما شاهد کمدی ایی هستیم که به عنوان مثال در یکی از صحنه هایش ،آدام در بیمارستان یک سگ را در کتش قایم می کند و ما هم مجبوریم که بخندیم! این صحنه های زائد و حضور شخصیت های زائد تر نظیر والاس ( با بازی لوداکریس ) و دوستان بی مغز آدام ، باعث شده تا از ارزش های فیلم تا حدود زیادی کاسته شود.

بدون تعهد باشعار ” دوستی منفعت خاص خودش را دارد ” اکران شده است. از من می شنوید به این شعارها توجه ای نکنید، فیلم یک کمدی معمولی هست که تنها بازیگرانش باعث شده اند که فیلم به سراشیبی سقوط نکند. اما این توصیه را از من جدی بگیرید : هیچ وقت به این نوع رابطه های عجیب و غریب فکر نکنید. در ضمن این نکته را هم فراموش نکنید ، با اینکه فیلم مبتذل نیست ولی درجه نمایش آن R است و مطمئن باشید که مستحق چنین درجه بندی سنی ایی نیز هست. پس با هوشیاری به دیدن فیلم بروید.



من به خواست خود، برای نسل بعدی ام قسمتهایی از اعضای بدنم را که می توانند جان اشخاص دیگری را نجات دهند، به جا می گذارم. این «قانون طلایی» نام دارد. اگر حقیقت این کلمات را درک کنید، قبول خواهید کرد که زندگی در «هرگز نگذار بروم» نقش یک «اهدا کننده» را دارد. به این دلیل که گذشته از همه چیز، این همان هدفی است که شما به خاطرش به دنیا آمده اید؛ اینکه یک اهداکننده باشید. در فیلم، جامعه ای وجود دارد که قسمت اعظم آن را کودکانی تشکیل می دهند که در آزمایشگاهی به وجود آمده اند تا نقش «اهداکننده» را داشته باشند. آنها به معنای واقعی هیچ پدر و مادری ندارند. حتی مطمئن نیستم که آنها خودشان هم بتوانند پدر و مادر شوند. آنها به وجود آمده اند تا قلب، کلیه، کبد و دیگر اعضای مفیدی را پرورش دهند و بعد بدبختانه، بعد از اینکه خیلی از آن اعضا را از بدنشان جدا کردند، بمیرند.

وقتی رمان کازو ایشیگورو را خواندم هدف «اهداکنندگان» تا اواسط کتاب مبهم باقی مانده بود. در فیلم این هدف برایمان واضح است اما نه در مورد مشخص کودکان. آنها در محدوده یک دنیای بسته زندگی می کنند که سیستم ارزشگذاری اش بر پایه اینکه آنها تا چه حد و با چه میزان موفقیتی توانسته اند خود را وقف کنند، به آنها افتخار می بخشد. آنها این را می پذیرند. این همه چیزی است که در طول زندگی شان فهمیده اند. یکی از خطرناکترین مفاهیم جامعه انسانی این است که کودکان به آنچه که به آنها گفته شده اعتقاد داشته باشند. آنهایی که می توانند خارج از این سیستم رشد کنند بزرگسال می شوند؛ مقامی که اغلب به کمک پدر و مادرشان به دست نیاورده اند.

ما با ۳ کودک «اهداکننده» روبرو می شویم؛ یک بار وقتی کم سن و سال هستند و یک بار هم وقتی بزرگترند. آنها کتی، تامی و روث هستند که نقش آنها در دهه سوم زندگیشان توسط کری مولیگان، اندرو گارفیلد و کایرا نایتلی بازی می شود. آنها در هایلشام، یک مدرسه شبانه روزی در حال ترقی برای اهداکنندگان، پرورش پیدا می کنند. مترقی به معنای آزمایشگاهی برای اثبات این فرضیه که این نوزادان داخل لوله های آزمایشگاهی، انسان واقعی هستند. البته که آنها انسان هستند، ما این طور فکر می کنیم. اما این باعث نمی شود تا جامعه بزرگتر هم قانع بشود تا اینگونه فکر کند. اگر شما در شرف تصرف قلب کسی هستید، آیا تمایل ندارید که ماهیت منبع را مشخص و مجسم کنید؟ باید این کار را بکنید. اگر شما قلب مرا بگیرید، اصلاً دلم نمی خواهد برای من ناراحت و افسرده شوید. این قلب، دیگر متعلق به شماست. شما باید هزینه ها را بپردازید.


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

آشپزخونه یادداشت‌های قایمکی من آشپزی شکوفه یاس مطالب گردشگری و توریستی پروانه رنگی Michael صفحه ی شخصی مصطفی محمدی اخبار کره